سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
دریا
 RSS 
 Atom 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 3441
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
دریا
دریا

........... لوگوی خودم ...........
دریا
............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • تصاویری ا. مجسمه ساخته شده در ساحل دریا

  • نویسنده : دریا:: 87/5/31:: 4:46 عصر

    نظرات شما ()

  • این باردریا....؟؟؟!

  • نویسنده : دریا:: 87/5/31:: 4:34 عصر

    مردی کنار رود زانو زد، چه مردی

    مردی شبیه دست خالی برنگردی 

    خورشید، در راز نگاهش خواب می رفت

    در چشم هایش آبروی آب می رفت

    مردی که یک دریا تنفر دارد از آب

    انگار چشمانش دلی پر دارد از آب  

    هی آب میدید و به دریا اخم می کرد

    تصویر دریا را نگاهش زخم می کرد  

    هی آب می دید ، از نگاهش اشک می ریخت

    آرام دریـا را درون مشک می ریخت  

    در خاطرش تا کودکان را فرض می کرد

    دست تمام موج ها را قرض می کرد  

    چشم تمام آسمان ها میخ آب است

    این لحظه ای حساس در تاریخ آب است  

    حالا جهان برگشته و دیدش به مشک است

    حتا خدا هم چشم امیدش به مشک است  

    سوغاتی یک ایل را بر دوش می برد

    این بار موسا نیل را بر دوش می برد  

    اما چه سود این دشت اسیر بوف کور است

    انگار چشم ساکنان کوفه کور است  

    آدم نماهایی که ذاتن خوک بودند

    از اول تاریخ هم مشکوک بودند  

    از نحسی تصویرشان فریاد و دادا

    یک گوشه کز کردند تا روز مبادا  

    اصلاً نمی فهمند او ناموس دریاست

    افتادن دستان او کابوس دریاست  

    بی دست شد خود را به هر راه و دری زد

    با التماس از مشک می خواهد نریزد  

    با تیر بعدی آبروی مشک می ریخت

    آوارهای مرد روی مشک می ریخت 

    مردی کنار رود،جاری شد، چه مردی

    مردی شبیه دست خالی بر نگردی


    نظرات شما ()

  • رویای آبی دریا

  • نویسنده : دریا:: 87/5/31:: 4:32 عصر

    به حریمت پناه اوردند  دسته های سپید شاپرکان

    تا طوافت کنند با ادامه مطلب...

    نظرات شما ()

  • سلام و...

  • نویسنده : دریا:: 87/5/29:: 4:48 عصر

    به نام او...

     


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    *
    *
    *
    *
    *
    *
    *
    بزرگترین سایت جاوا اسکریپت ایران